در مقاله حاضر نويسنده با تشريح مفهوم عدالت و بررسي ريشه هاي بي عدالتي ديدگاه اسلام را در مورد تحقق عدالت اجتماعي در جامعه مورد بررسي قرار داده است. با هم آن را مي خوانيم.
ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنها كتاب و ميزان نازل كرديم تا مردم به عدالت قيام كنند.»1
مطابق اين آيه كريمه، در اسلام تحقق عدالت از اهداف مهم و اجتناب ناپذير حكومت نبوي و به طور اساسي بعثت پيامبر(ص) است. ضرورت پرداختن به اين مسئله از آن جهت است كه بدون شك امروز نه تنها جامعه ما كه جهان بشريت دست به گريبان پديده زشتي به نام بي عدالتي و تبعيض است به طوري كه حتي جوامع توسعه يافته نيز با وجود درآمدهاي فراوان، از بي عدالتي در توزيع آنها رنج مي برند. براي مثال، در آمريكا در سال 1973 سهم يك پنجم خانواده هاي پايين جدول درآمدي، 5.5 درصد كل درآمد و سهم يك پنجم بالاي جدول، 41.1 درصد كل درآمد بود و در سال 1991 سهم يك پنجم نخست به 4.5 و يك پنجم دوم به 44.2 رسيد و اين روند با مختصر تغييراتي ادامه دارد.(2) يعني هرچه، زمان پيش مي رود توزيع درآمدها نامتوازن تر مي شود. يا طبق آمار ديگري گرچه بين سال هاي 4197-3199 ميزان سرانه توليد ناخالص ملي آمريكا به صورت واقعي بيش از يك سوم افزايش يافته لكن متوسط دستمزدهاي ناخالص براي همه شاغليني كه در پست هاي مديريت نبودند، يعني براي سه چهارم نيروي كار، 19 درصد كاهش يافته است.(3) و طبق آمار منتشره، بين 10-15 درصد جمعيت آمريكا (در حدود 37 ميليون نفر) زير خط فقر قرار دارند(4) و كشورهاي ديگر نيز بعيد به نظر مي رسد كه بهتر از اين باشند. اين در حالي است كه به اعتقاد نظريه پردازان توسعه، عامل عمده اين شكاف طبقاتي، فقر و بي عدالتي ناشي از ظالمانه بودن مناسبات و روابط فيمابين عوامل اقتصادي به ويژه كار و سرمايه است. براي مثال، اقتصادداناني چون مايكل تودارو(5) ديويد كلمن، فورد نيكسون(6) و نواب حيدر نقوي(7)، توزيع ناعادلانه ثروت هايي مانند زمين، سرمايه مالي، ابزار توليد و وجود آزادي هاي نابرابر را عامل اصلي ناعادلانه شدن درآمدها مي دانند و اين در حالي است كه نظام اجتماعي اسلام، در عين حال كه از تمام ظرفيت هاي وجودي انسان ها و طبيعت براي رشد و شكوفايي مظاهر مادي استفاده مي كند، با نهادينه كردن باورهاي الهي و ارزش هاي انساني و با اتخاذ روش ها و قوانين خاص، زمينه هاي شكاف طبقاتي و بهره كشي از انسان را از بين برده، و درعين حال رفاه عمومي را گسترش مي دهد.(8)
اسلام از يك سو به همه افراد جامعه حق مي دهد كه از امكانات اجتماعي استفاده كنند و از سوي ديگر، به دنبال متوازن كردن امكانات و فرصت ها براي همه است و به وجود آمدن فاصله طبقاتي و تبعيضات اجتماعي را نتيجه عدم تحقق عدالت و ممنوع مي داند. رضايت عمومي نيز از ديدگاه اسلام زماني حاصل مي شود كه امكانات موجود هر آنچه كه هست ميان همگان به طور مساوي تقسيم گردد. به عبارتي ممكن است براي همگان غنا حاصل نيايد اما استغنا حالتي است كه به احساس دروني انسانها مربوط مي شود. چنانكه امام صادق(ع) در اين باره مي فرمايد: «اگر در ميان مردمان به عدالت رفتار شود همه احساس بي نيازي مي كنند.»(9)
اما اينكه عدالت چيست و معيار آن كدام است مطلبي است كه براي پاسخ به آن به سخن، حكيم بوعلي سينا مراجعه مي كنيم كه مي گويد: «انسان داراي زندگي اجتماعي است و از وضع قوانيني كه بتواند زندگي اجتماعي و بلكه فردي اش را براساس عدالت سامان دهد و او را به سعادت شايسته خود برساند، ناتوان است. پس بر خداوند لازم است كه به مقتضاي حكمتش انسان را در اين زمينه هدايت كند.(10) از اين رو عدالت امري نسبي نبوده و متعين است و براي شناخت معيار آن بايد به وحي مراجعه كرد.
نكته ديگر اين كه در مكتب اسلام، عدالت، توزيع مساوي فقر نيست و نظام عدالت محور اسلام از مبناي سامان جامعه كه بي نيازي و استكمال مادي نيز هست غفلت نكرده است. به طور كلي نزد شرايع و حاملان آنها منفورترين پديده ها فقر است، تا جايي كه پيامر اكرم(ص) در موارد زيادي فقر و تنگدستي را همسان كفر دانسته و از آن دو به خداوند پناه مي برد.(11) و در روايتي فقر مادي را با فقر فرهنگي پيوند داده بيان مي دارد: «اگر رحمت و شفقت پروردگار شامل فقراي امتم نبود چيزي نمانده بود كه فقر موجب كفر شود.»(12)
اصولا از نظر قرآن، فقر و فحشا، وعده شيطان، و فضل و مغفرت وعده خداوند است.(13) و پيامبر مكرم اسلام(ص) از حضرت ابراهيم خليل(ع) چنين نقل مي كنند: پروردگارا، فقر از آتش نمرود سخت تر است.(14) يا خود آن حضرت مي گفتند: «فقر سخت تر از مرگ است.»(15)
بنابراين پيامبران الهي اگرچه جهت تسكين آلام و كاهش پريشاني درماندگان و تهيدستان با آنان بناي رفاقت مي گذاشتند و زندگي شخصي خود را در سطح فقيرانه قرار مي دادند، لكن در صدد بودند با فكر و تدبير، فقر را محو و زندگي شرافتمندانه اي را براي همه انسانها تدارك نمايند.
اساسا از ديدگاه اسلام ايده فقر جبري طبيعت، باطل بوده، ريشه همه بدبختي ها نه در كمبود امكانات طبيعت بلكه در اعمال ظالمانه انسان ها است. چرا كه خداوند روزي هر جنبنده اي را فراهم مي كند: «و ما من دابه في الارض الا علي الله رزقها و يعلم مستقرها و مستودعها كل في كتب مبين؛(16) هيچ جنبنده اي در زمين نيست مگر اين كه روزي او بر خداست. او قرارگاه و محل رفت و آمدش را مي داند، همه اينها در كتاب آشكاري ثبت است.»
بنابراين اگر بخشي از جامعه در فقر به سر مي برند نتيجه اعمال ناشايست خود انسان هاست: «ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت ايدي الناس ليديقهم بعض الذي عملوا لعلهم يرجعون؛ (17) فساد، در خشكي و دريا به خاطر كارهايي كه مردم انجام داده اند آشكار شده است، خدا مي خواهد نتيجه بعضي از اعمالشان را به آنها بچشاند شايد (به سوي حق) بازگردند.»بر همين اساس امير مؤمنان علي(ع) فرمود: «هيچ فقيري گرسنه نماند مگر آن كه توانگري از دادن حق او ممانعت كرد.»(18) و نيز فرمود: «مردم جز در اثر گناه ثروتمندان، فقير و محتاج و گرسنه و برهنه نمي شوند.»(19)
بنابراين اگر فرهنگ كار و تلاش در ميان مردم گسترده شود براساس تعاليم اسلام، سنت خداوند بر آن است كه انسان ها با كار و تلاش،روزي خود را به دست آورند: «هوالذي جعل لكم الارض ذلولا فامشوا في مناكبها و كلوا من رزقه؛(20) خداوند كسي است كه زمين را براي شما رام كرد، پس در اطراف آن حركت كنيد و از روزي هاي خداوند بخوريد.»
مهم ترين عامل فقر و بدبختي گروهي از انسان ها و به وجود آمدن تضاد طبقاتي، ساختار ناسالم نظام اقتصادي حاكم بر جوامع و وجود روابط ظالمانه بين افراد است. نظام اجتماعي و اقتصادي اسلام و مكتب نبوي با عنايت به اين امر و با توجه به آثار سوء تمركز ثروت در دست اغنيا، ساختار ويژه اي در مسئله مالكيت تدبيركرده و ضوابطي را براي آن قرارداده است تا عدالت اقتصادي درجامعه تأمين گردد.
به عنوان مثال بخش زيادي از اموال و ثروت هاي طبيعي چون درياها، رودخانه ها، كوه ها، جنگل ها، دشت و بيابان ها، معادن، حيوانات بياباني، ماهي هاي درياها و رودخانه ها، درختان جنگلي، علف هاي بيابان و... را از دايره مالكيت خصوصي خارج كرده و همه افراد را با رعايت مصالح اجتماعي كه دولت اسلامي تشخيص مي دهد، در استفاده و بهره برداري از آن ها يكسان دانسته است.
براين اساس در قرآن كريم، پيامبر اكرم (ص) مأمور مي شوند غنايم و ثروت هاي عمومي را بين همه توزيع كنند تا ثروت در دست اغنيا متمركز نشود:
«آنچه را خداوند از اهل اين آبادي ها به رسولش بازگرداند، براي خدا و رسول و خويشاوندان او، و يتيمان و مستمندان و در راه ماندگان است تا ثروت در ميان ثروتمندان دست به دست نگردد.» (21)
از سوي ديگر تحقق مالكيت خصوصي را براساس كار مفيد و مشروع مي داند و ثروت هاي بادآورده در اسلام مورد مذمت قرارگرفته است كه احياء موات از آن جمله است.
از سوي ديگر نظام اقتصادي اسلام با توجه به خصلت حب نفس و زياده طلبي انسان، و با توجه به قانون كلي «لاضرر و لاضرار في الاسلام» براي حفظ و دفاع از منافع جامعه، با پذيرش اصل بازار آزاد و آزادي فعاليت هاي اقتصادي، حدود و مقرراتي را براي آن درنظر گرفته است كه مهم ترين آنها عبارتند از،
قرآن كريم درخصوص كم فروشي با لحن بسيار شديدي مي فرمايد:
«واي بر كم فروشان كه چون از مردم پيمانه ستانند تمام ستانند و چون براي آنان پيمان يا وزن كنند به ايشان كم دهند. مگر آنان نمي كنند كه برانگيخته خواهند شد در روزي بزرگ روزي كه مردم در برابر پروردگار جهانيان به پاي ايستند؟»(22)
پيامبر اكرم (ص) فرمود:«تاجران خائن بدترين مردم اند.» (23)
امير مؤمنان امام علي (ع) براي فرماندار خويش، مالك اشتر، مي نويسند:«وليكن البيع بيعا سمحا، بموازين عدل و اسعار لاتجحف بالفريقين من البايع و المبتاع، (24) معاملات بايستي آسان، با ترازوهايي صحيح و با قيمت هايي كه به هيچ يك از طرفين (فروشنده و خريدار) ستم نرود، صورت گيرد.»
درخصوص نظارت دولت اسلامي بر قيمت هاي بازار، از امام صادق (ع) نقل شده است:«اميرالمؤمنين هيچ گاه بركالاي كسي قيمت گذاري نكرد ولي هر كس كه در معامله مردم كم مي گذاشت، به او گفته مي شد همان طور كه مردم مي فروشند بفروش وگرنه از بازار خارج شو، مگر درمواردي كه كالاي وي بهتر از ديگران بود.» (25)
به طور كلي بايد گفت سياست اقتصادي و اجتماعي اسلام براساس نفي انحصار درگردش سرمايه شكل گرفته است كه در قرآن كريم فرمود:«كي لايكون دوله بين الاغنياء منكم» (26)
امام علي (ع) دراين باره به فرماندار خود مي فرمايند:«درچيزهايي كه مردم در آن ها برابرند از ويژه سازي و انحصار طلبي پرهيز كن». سپس حضرت درمورد اطرافيان فرصت طلب زمامداران مي نويسد:«بدان براي زمامدار، خاصان و صاحبان اسراري است كه انحصار طلب و دست درازند، درداد و ستد با مردم عدالت و انصاف را رعايت نمي كنند، ريشه ستم آنان را با قطع وسايل آن را از بيخ، بركن، به هيچ يك از اطرافيان و بستگان خود زميني از اراضي مسلمانان واگذار مكن، بايد طمع نكنند قراردادي به سود آنان منعقد سازي كه مايه ضرر به ساير مردم باشد، خواه در آب رساني يا هر عمل مشترك ديگر، به طوري كه هزينه هاي آن بر دوش ديگران تحميل كنند.» (27)
دراسلام غصب دستمزد كارگران يا كم دادن آن در رديف گناهاني چون اختراع دين و انسان فروشي قرارگرفته است. پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد:«خداوند هرگناهي را مي آمرزد مگر اين كه كسي ديني بسازد، يا مزد كارگري را غصب كند يا شخص آزادي را به بردگي فروشد.»(28)
در روايت ديگري مي فرمايد: «اي مردم، هركس مزد كارگري را كم بدهد بايستي جايگاه خود را در آتش جهنم آماده بيند.»(29)
و در كلام ديگر خطاب به امام علي(ع) فرمود: «يا علي، مبادا با حضور تو بر كشاورزان ستم رود.»(30)
در راستاي شكل گيري نظام سالم اقتصادي و به جهت تأكيد بر نظام توليد محور كه بر كار و تلاش تأكيد دارد نه ثروت اندوزي و استثمارگري، اسلام رابطه حقوقي قرض با بهره را ظالمانه و در رديف پيكار با خدا و رسول دانسته، به شدت با آن مبارزه كرده مي فرمايد: «اي كساني كه ايمان آورده ايد از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد و آن چه از ربا باقي مانده، رها كنيد، اگر ايمان داريد. اگر چنين نمي كنيد اعلام جنگ با خدا و رسول بدهيد، و اگر توبه كنيد سرمايه هاي شما از آن شماست نه ظلم مي كنيد و نه بر شما ظلم وارد مي شود.»(31)
در هر جامعه اي گروهي از انسان ها هستند كه به دليل نداشتن توان فعاليت اقتصادي يا نبودن زمينه فعاليت، قادر به تأمين نيازهاي خود نيستند. افراد جامعه اسلامي نسبت به تأمين نيازهاي حياتي هم ديگر مسئوليت متقابل دارند كه در حد ساير فرايض لازم الاجرا است و خداوند مؤمنان را در صورت كوتاهي در انجام آن تهديد مي كند و مي فرمايد: «شما همان گروهي هستيد كه براي انفاق در راه خدا دعوت مي شويد، بعضي از شما بخل مي ورزند، و هركس بخل ورزد، به خود بخل كرده است و خداوند بي نياز است و شما همه نيازمنديد، و هرگاه سرپيچي كنيد خداوند گروه ديگري را جاي شما مي آورد پس آنها مانند شما نخواهند بود (و سخاوتمندانه در راه خدا انفاق مي كنند).»(32)
پيامبر اكرم(ص) نيز در اين باره مي فرمايد: «كسي كه شب سير بخوابد در حالي كه همسايه اش گرسنه باشد، به من ايمان نياورده است.»(33)
در اين راستا دولت اسلامي وظيفه دارد با استفاده منابعي كه در اختيار دارد، معيشت شهروندان جامعه اسلامي را در سطح مناسب تأمين نمايد.
بر اين اساس پيامبر خدا(ص) مي فرمايد: «خدا را به ياد هر حاكم اسلامي پس از خود مي آورم... مردمان را فقير نكند (و به فقرشان رضايت ندهد) كه در نتيجه كافرشان خواهد كرد.»(34)
بلال نيز از طرف رسول خدا(ص) مأموريت داشت به وضعيت فقرا و بينوايان رسيدگي و آنان را تأمين كند. حتي او اجازه داشت در صورت نبودن امكانات مالي براي بيت المال، با قرض كردن، محرومان را تأمين نمايد.(35)